مدرسه علمیه امام خمینی "ره " آشتیان
واسه خدا خوشگل کار کن
واسه خدا خوشگل کار کن
چهارشنبه 97/03/02
?
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. ?
خارپشت ها وخامت اوضاع را دریافتند. ?
تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ ?
کنند .
وقتی نزدیکتر بودند گرمتر می شدند ولی خارهایشان یکدیگر را ?
زخمی می کرد به همین خاطر تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی از
سرما یخ زده می مردند.
از این رو مجبور بودند برگزینند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، ?
یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که، با زخم های کوچکی
که از همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آید، زندگی کنند چون
گرمای وجود دیگری مهمتر است.
و این چنین توانستند زنده بمانند…
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گرد هم ?
می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و
محاسن آنان را تحسین نماید.
وقتی تنهاييم دنبال دوست می گرديم؛ پيدايش كه كرديم دنبال
عيب هايش می گرديم، و وقتی كه از دستش داديم در تنهائی دنبال
خاطراتش می گرديم…
پیامبر اکرم (ص): ?
بهترين مؤمنان كسى است كه با مؤمنان اُنس بگيرد و كسى كه انس
بهترين مؤمنان كسى است كه با مؤمنان اُنس بگيرد و كسى كه انس
نگيرد و انس نپذيرد، خيرى در او نيست.
امالی (طوسی) ص 462 ?
بحارالأنوارج 64 ، ص 298 ?
دوشنبه 97/02/24
اگر مشتے پلاڪ و استخواناند
رموز هستے و جانِ جهاناند..
چو خونے در رگ هستے، رواناند
چو جان، در جسم این امت نهاناند..
#شهدا_گاهی_نگاهی?
دوشنبه 97/02/24
دعای مـــادر …
نیمه شب بود….
احساسکردم کف پام خیس شد!
نشستم ،دیدم حسینِ !!
کف پامو مےبوسید !
گفتم :مادر چیکارمےکنی!؟
اشڪش جاری شد.
گفت : مادر ! دعاڪن
مثل امام حسین بدنم تکهتکه شه و چیزیش برنگرده…
اشڪم دراومد…?
بار آخری بود ڪہ مےدیدمش گلولهٔ تانک نشست
بہ سینش فقط یہ تکه از استخون پاش برگشت…
✍راوی : مادرشهیـد
#شهیدسردار_حسین_ایرلو #فرمانده_گردانتخریب_لشکرالمهدی
دوشنبه 97/02/24
شهید #عبدالحسین میگفت هر کسی روزی داره، هر تیری که شلیک میشه تا اسم من روش نوشته نشده باشه به من اصابت نمی کنه وبا شهامت بودند اصلا نمیخابیدند و حواسشون به همه جا بود
خیلی خوش برخورد و صبور بودند حتی در سوریه همرزمهاشون می گفتند با این که خط شکن بودند ولی روحیه ی قوی و خاصی داشتند و با همه #شوخی میکردند .
تو گردان ابگوشت پخته بودند #شهیدعبدالحسین وقتی می بینند دنبال ظرفی میکردند که ماهیتابه پیدا می کنند و مقداری آبگوشت می ریزند سهم خودشون رو داخل ظرف و برای دوستانی که خط بودند میبرند
همسر شهید مدافع حرم عبدالحسین یوسفیان:
عبدالحسین ارادت خاصی به شهدا داشت تا جایی که بیشتر شب ها با هم دیگر می رفتیم سر مزار شهدای شهرمان و همیشه گردش هایمان در گلستان شهدا بود.ساعت ها در کنار مزار شهدا می نشستیم و عبادت میکردیم مخصوصا سال آخری که با هم بودیم زیارت شهدایمان به اوج خودش رسیده بود.مدام سر مزار شهید خرازی و شهید تورجی زاده و شهدای گمنام شهرمان می رفتیم
#شهید_عبدالحسین_یوسفیان
دوشنبه 97/02/24
رفتم سر مزار رفقاے شهيدم
فاتحہ خوندم ،اومدم خونہ
شب تو خواب رفقاے شهيدم رو ديدم… رفقام بهم گفتند :
فلانے ، خيلے دلمون برات سوخت
گفتم : چرا
گفتند: وقتے اومدے سر مزار ما فاتحہ خوندے
ما شهدا آماده بوديم …
هر چے از خدا مےخواے برات واسطہ بشيم
? ولے تو هيچے طلب نڪردے و رفتے
خيلے دلمون برات سوخت
سر مزار شهدا حاجاتتون را بخواهید
برآورده میشہ . ?
روايتگر :حاج حسين ڪاجے