مدرسه علمیه امام خمینی "ره " آشتیان
واسه خدا خوشگل کار کن
واسه خدا خوشگل کار کن
چهارشنبه 97/10/26
به معنای واقعی اهل کار و عمل بود
⭕️مردِ کار
زیاد درباره کارش از او سوال نمیکردم اما میدانستم که پرکار است. به قول خودمان توی کار اهل دودَر کردن نبود. کارش را واقعا دوست داشت.
وقتی تهران باهم بودیم، از تماسهای تلفنی زیاد،از چشمهایش که اغلب بیخواب و سرخ بود، از اکتفا کردنش گاهی به دو سه ساعت خواب در شبانهروز،از صبح خیلی زود سرکار رفتنهایش یا گاهی دوسه روز خانه نرفتنش، میدیدم که چطور برای کارش مایه میگذارد.
?در یکی از جلسات اداری در محل کارش به فرماندهی مستقیمش اصرار کرده بود که روزهای جمعه کارش تعطیل نشود. در آن جلسه این موضوع را به تصویب رسانده بود.
کمردرد شدیدی پیدا کرده بود؛طوری که وقتی برمیگشت نمیتوانست پشت فرمان بنشیند.
میگفت:آنجا برای این کمردرد رفتم دکتر، مُسَکّنی بهم زد که گفت این مُسَکن فیل را از پا میاندازد؛ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد.
سفر آخر را هم باهمین کمردرد رفت و در عملیاتی که به شهادت رسید،جلیقهی ضدگلوله را بهخاطر وزن آن به تن نکرده بود. محمودرضا در حد خودش حق مجاهدت و کار برای انقلاب را ادا کرد و رفت.
?من اعتقاد دارم شهادتش مزد پرکاریاش بود.