انتظار...

❁﷽❁
داشتم جدول حل می کردم، یکجا گیر کردم: “حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی”

??پدرم گفت: معلومه، «پول»
گفتم: نه، جور در نمیاد

مادرم گفت: پس بنویس «طلا»
گفتم: نه، بازم نمیشه.

♀تازه عروس مجلس گفت: «عشق»، گفتم : اینم نمیشه.

?♂دامادمان گفت: «وام»، گفتم: نه.

?♂داداشم که تازه از سربازی آمده گفت: «کار»، گفتم: نُچ.

?مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر»، گفتم: نه، نمیخوره

هر کسی درمانِ دردِ خودش را میگفت، یقین داشتم در جواب این سؤال،
▪️پابرهنه میگوید «کفش»
▪️نابینا می گوید «نور»
▪️ناشنوا میگوید «صدا»
▪️لال میگوید «حرف»
و…

♦️اما هیچ کدام جواب کاملی نبود

? جواب«فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود…
اللهم عجل لولیک الفرج…

#جمعہ_ها

?????

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.