مدرسه علمیه امام خمینی "ره " آشتیان
واسه خدا خوشگل کار کن
واسه خدا خوشگل کار کن
خدای من!
جهادخیلی قشنگ است
فقط سختیهایش را نبینید،زیباست!
فوقالعاده است!
شهید میثم نظری یکی از شهدای مدافع حرمی ست که بدنش را هم نیاوردند؛ چون بدنی نداشت که بیاورند. میگفتند:چیزی نبودکه بیاوریم!
بابایش میگفت:«در کار وکاسبی درخیابان جمهوری که تعمیرکار موبایل بود، بین همه مشهور به «حلالخوری» شده بود. یک قِران پول اضافی از کسی نمیگرفت. گفته بود که من میخواهم به سوریه بروم و یک مدت هم برای تمرین و آموزش میرفت؛ آموزشهای سخت! بابایش میگفت: خیلی دیروقت میآمد. من خوابیده بودم، میآمد میگفت: «بابا، بابا!» وقتی میدید که من خوابیدهام، مرا بوس میکرد و میرفت. و من گاهی که بیدار بودم، اخم میکردم که «چرا اینقدر دیروقت آمدهای؟ چرا اینموقع آمدهای؟!»
میگفت: وقتی خبر شهادتش را آوردند،خیلی دلم گرفته بود. یک شب خیلی منتظر شدم، یعنی دیگر نمیآید؟ بعد میگفت: خدا شاهد است، یکدفعه چشمهایم رابازکردم و دیدم که توی اتاق است!لبخندمیزد ومن بیدار بودم!اوگفت:«بابا…»
یک لبخندی به من زد،اصلاً غمش ازدلم رفت. لذااین پدرشهیدپیراهن سیاه نپوشیده بودومیگفت:«آن لبخند، کارخودش را کرد»
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط خدا با ماست در 1397/04/20 ساعت 02:57:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |