کتاب سلام بر ابراهیم

┄┄┅┅✿?❀?❀?✿┅┅┄

? شب ها قبل از سحر بیدار بود
و مشغول نماز شب می شد و تلاش
می کرد این کار مخفیانه صورت بگیرد.
ابراهیم هرچه به این اواخر
نزدیک می شد بیداری سحرهایش
طولانی تر بود.

?او به خواندن دعاهای کمیل و ندبه
و توسل مقید بود.
دعاها و زیارت های هر روز را بعد از نماز
صبح می خواند.
هرروز زیارت عاشورا یا سلام آخر آن
را می خواند.

✨همیشه آیه وجعلنا را زمزمه می کرد
یکبار گفتم: آقا ابراهیم این آیه
برای محافظت در مقابل #دشمنه این جا
که دشمن نیست.
نگاه معنی داری کرد و
گفت: #دشمنی_بزرگتر_ازشیطان_هم
#وجود_دارد؟

?یکبار حرف از نوجوان ها و اهمیت به
نماز بود.
ابراهیم گفت: زمانی که پدرم از دنیا
رفت خیلی ناراحت بودم.

? شب اول به حالت قهر از خدا نماز
نخوندم و خوابیدم به محض اینکه
خوابم برد در عالم رویا پدرم را دیدم !
درب خانه را باز کرد مستقیم و با
عصبانیت به سمت اتاق آمد.

?روبروی من ایستاد برای لحظاتی
به چهره من خیره شد.
همان لحظه از خواب پریدم نگاه پدرم
حرف های زیادی داشت.
? هنوز نماز قضا نشده بود بلند شدم
وضو گرفتم و نمازم را خواندم …

?سلام بر ابراهیم ۱

┄┄┅┅✿?❀?❀?✿┅┅┄

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.